۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

اندر احوالات جی هایی که جی نبودندی 2

و از حالات و احوالات آن عده از ایشان، که به سبب رشد نمو در خانواده معتقد و مقید به احکام شرعیه، بیم گناه بر ایشان چیره گشته تا حدی اجازه خروج از طریق ثواب به ایشان نداده، لیکن این امر ادامه نیافته، مگر به تحکیم ریشه ایمان و منحرف کردن دیده و ذهن و گوش از هرآنچه محرک ناثوابش شمرند، به اسباب ثواب.  لیکن اگر قوه تحریکات بیشتر از قوه تسکینات بوده و فرد قوه استقامت از دست داد، در وحله اولی به دیدن محرک اکتفا و از برای تسکین استمنا نموده، پس از مدتی احساس گناه بر او چیره گشتی از عادت استمنا، به ستوه آمدی، لیک به سبب نبود اسباب ثواب ارض،ا ناچار مدتی مدارا کرده ،دوباره به عادت رجوع کرده و اینبار بیش از پیش و به دفعات اضافه، تا چنان شود که عرصه بر خویشتن تنگ و تاریک بیناد و در بدترین حالات: روزی در حمام یا به رختکنی یا به کناره رودی چون طفلی لخت بیناد، عنان از کف بداده براو حمله  ور و آنچه نباید منجر گشته و یا در حالات ملایم تر: فرد به بازی با اسباب و آلات جنسی طفلی از اقوام و آشنایان پرداخته، خویشتن تا حدودی ارضا نمودی. لیکن این عمل وقیح در ذهن طفل هرچند کودک سال و طفیل و حتی ابله، تا سالهای سال مانده و ماندگار خواهد ماند و بسی بزرگسالان که چون به نزد طبیب ذهن و روان رجوع کردندی، از کابوس هایی به همین مضمون یاد کردندی که از اتفاقی ازین دست در بطن کودکی ایشان خبر دادی. و البته خود شخص نیز از بلایای این عمل قبیح چندان بر حذر نبودی، چه به کرات اتفاق افتاده و اخبار آن در مجلات زرد به وفور موجود است که فرد از خود بی خود گشته، پس از تجویز طفل، پس از ساعتی و گاها دمی، به خویش آمده، از کرده چنان نادم گشته که دست به خودکشی آلوده، و مردن به از زنده ماندن با ننگ پذیرفتن همچنین خبت و خطایی دیده. و نیز آنها که پس از چنین فعلی به سبب پوست کلفت و کلاه بالا نهاده ز پیش، زندگی را پس ازین ادامه داده نیز، بعدها دچار چه بیمارهای روانی که نشدندی و از آن جمله ، شک داشتن به سایه خویشتن که مکناد در خفا بر مخرج ایشان انگشتی بنهاد.

۲ نظر:

تو هم چيزي بگو: