۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه

شب شانس

ورقها بر نمي‌خورند

برايم دست نمي‌آيد

تاسم را گم مي‌كنم

‌بازي شروع نشده مات مي‌شوم

و سكه جز براي رقيب

به زمين نمي نشيند

نه‌،امشب

شب من نيست

بازي نمي‌كنم!

۲ نظر:

  1. سلام آقای تنها
    تو چقدر نوشتی من ندیدم!
    پست قبلی خیلی قشنگ بود.
    از خودت هم بنویس... قشنگ مینویسی.
    راستی اون کامنت شما بود که از زندگی خودتون نوشته بودین... درسته؟... شاید هم اشتباه میکنم.
    یه چیز دیگه.. میتونی این قسمت "انتخاب نمایه" رو تغییرش بدی؟.. من قاطی میکنم!

    پاسخحذف
  2. سلام پسرک تنها خوبی جالبه طعم زندگی که از دوستای خوب منه شمارو با من اشتباه گرفته بخاطر تشابه اسمی واسه همینه که تو کامنتی که برات گذاشته فکر کرده من وبلاگ زدم واسه همین تعجب کرده ایمیلم در محبوب گذاشتم فراموشم نکن

    پاسخحذف

تو هم چيزي بگو: