۱۳۸۹ فروردین ۲۰, جمعه

مشکل

کاش پیشت بودم

کاش پیشت بودم تا دستاتو بگیرم

تا بگم:

جان جانان نبینم اینطور غمبرک زده باشی

مگه من مردم

تا تو سرتو رو شونم بذاری و بغضتو بشکنی

بغضی که از همین جا حسش می کنم

تا بگم زوده هنوز واسه ناامید شدن

جان جانان بجای نا امیدی تلاشتو بکن

بجنگ با مشکلت

درسته مشکل کوچیکی نیست

ولی تو هم کوچیک نیستی

تو باید تلاشتو بکنی

واسه خاطره خودت

خواهر کوچولوت

واسه خاطر خونواده

بخاطر من تلاشتو بکن

نذار فک کنم کم آوردی

تلاشتو بکن.

۳ نظر:

تو هم چيزي بگو: