۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

دوباره میسازمت... حتی قشنگ تر از قبل


چند وقتی هست حس و حال خوبی ندارم. انگار خودم رو گم کردم خودم نیستم. عشقم رو گم کردم.
دیگه چشمم دنبال خوبیا نمیره که عشق بهم ثابت شه مثل اون اوایل...
الان فقط بدی هارو میبینم هرچقدر هم کوچیک و پیش پا افتاده باشه. بقول بعضیا منفی گرا شدم.
حس میکنم عشقم رو گم کردم. حس میکنم؛ جای خالیه اون احساس قشنگی رو که وجودمو از خودش پر کرده بود.
ولی دیگه بسه نمیخوام همه چیز خراب شه
میخام قدر خوشبختی با عشقم رو بدونم.
قدر احساس قشنگ شو بخودم بدونم. قدر احساس خودم رو به اون بدونم...
یه چیزای داشت عوض میشد ولی دیگه نمیگذارم.
نمیگذارم و نمیشه..
ولی کمک میخام,دستم رو بگیر و کمکم کن تا با هم همه چی رو همونجور قشنگ؛حتی قشنگتر از قبل دوباره بسازیم....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

تو هم چيزي بگو: