۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۲, پنجشنبه

پشیمون

دلتنگی هاتو قربون
اون خنده هاتو قربون
ذل بزنو نگام کن
مست چشاتو قربون
بیا دستاتو واکن
بوی تنت رو قربون
آتیش بزن به لبهام
اون بوسه هاتو قربون

۱۳۹۰ اردیبهشت ۵, دوشنبه

اخمو

اوه اوه اینهمه اخمو از کجا اوردی...
با یک من عسلم خورده نمیشی بس که تلخ شدی. کی ابروهات رو گره زده.؟
کشتیا که غرق نشده خدای نکرده.؟ حوصله نداری جوابمو بدی.؟ تقصیر منه که ناراحتی.؟
حرف بزن خوب..
بمن میخندی؟! پس داری بچی نگاه میکنی و میخندی.؟
این گل ها رو نگاه میکنی،!
جای شکرش باقیه که این دوتا شاخه گل هست که چند دقیقه ای یه بار نگاهشون کنی و لبخند بزنی.
جون داداش چی شده دلم هزار راه رفت...
چی..؟!! گوشمو بیارم جلو..؟!!!
یه لحظه صب کن...؛ خوب حالا بگو ...
خوب...
اها.
خیییییییلی لوسی پسر.
مسخره مون کردی .!!!؟ تو مشکل روانی داری بجون خودم.
خوب سه چهار ساعت دیگه میاد پیشت؛ دیگه اینهمه اخم و دلتنگی نداره. فک کردم چی شده قلبم داشت از جا در میومد....
اه اه....